ادبیات

دهخدا شاعر یا استاد شعر

پیشگفتار:
دهخدا در اواخر عمر به دوستی گفته بود من
دعوی شاعری ندارم , اگر شعری گفته ام از روی تفنن بوده است ,ودوستانم در
باب آنها قضاوت نمی کنند نمیدانم در واقع آنها را باید نظم خواندیا شعر
؟بدون شک این تردید از جانب کسی که طی سالها بخش عمده عمر خود را در مطالعه
شعر فارسی به سر آورده است دیوانهای شاعران رابارها زیرورو کرده است
برتعداد زیادی از آنها تعلیقات وملاحظات ادبی نوشته است مخصوصا از جانب کسی
که در تصحیح قیاسی متون و ادراک لطایف اشارات اقوال قدما در عصر خویش قولش
تقریبا حجت و قضاوتش غالبا مقبول شمرده می شده است جز تواضعی در خوریک
محقق راستین محجوب وعاری از ادعا نیست  وکیست که نداند تفاوت بین شعر واقعی
وآنچه را در زمان ما مجرد نظم می خوانند کم کسی به خوبی او درک می کرد
وباز کم کسی ویژگیهای شعر واقعی و دواعی و احوالی را که در وجود مرد سخن
الهام برمی انگیزد وبه احساس و تخیل وتشبیه وتصویر تبدیل می گردد یا به
صورت قصه و تمثیل درمی آید واحساس و اندیشه رابه تصویر واقعیت انسانی مبدل
می نماید به خوبی او می شناخت .معهذا در او با احاطه یی که به  شعر ونثر
فارسی داشت وباآنکه درهر دو مقوله از بنیانگذارن تجدد محسوب می شداین
اندازه فروتنی وبی ادعایی و بزرگواری وجود داشت که در مورد سخن منظوم خود
با تمام نشانه های شعر واقعی که درآن هست از اینکه آن را شعر بخواند یا
نظم,محجوبانه دچار تردید شود. گفتن ندارد که اگر نظم آن گونه که در عصر ما
گفته می شود سخنی است متضمن نوعی تعبیر ادبی که هر چند از وزن وقافیه و
صنعت و تمام آنچه ظاهر شعر را تحقق می دهد خالی نیست باری خاصیت خیال
انگیزی ندارد وشورو حالی درآن نیست که بتواند آنرا به دیگری القا کند در
این صورت کلام موزون دهخدا نظم مجرد نیست وبه رغم الفاظ مغلق وتعبیرات
غالبا نامانوس که ویژگی عمده اکثرآنهاست باز برای کسانی که به طرز بیان
وآشنایی دارند هم خیال انگیز وهم متضمن بازآفرینی واقعیت است.
دانلود فایل

دانلود فایل”دهخدا شاعر یا استاد شعر”